شهرنامه/ ابراهیم وحدت|
اتفاقی که در چند روزه گذشته و پس از پخش مستند قدیس از شبکه 3 افتاد قابل تامل و بحث است و باید نگاه جدی تری به آن انداخت. مستند قدیس به کارگردانی حسین لامعی دغدغه و مسئلهای را مطرح میکند و در آن به انتقاد از جایگاه ادبی و اجتماعی احمد شاملو میپردازد و برای قوام و ارزش بخشیدن به اثرش از شخصیتهای بزرگی همچون ابراهیم گلستان، فروغ فرخزاد، شفیعی کدکنی، رضا براهنی، مسعود بهنود و دیگر بزرگان که هر کدام جایگاه ویژهای در میان مردم دارند کمک میگیرد.
اینکه مستند قدیس از چه کیفیتی برخوردار است و یا مواضعی که نسبت به احمد شاملو میگیرد مورد تایید است یا خیر چندان مهم نیست. مسئله اصلی برخورد صدا و سیما با این اثر و نوع پخش آن است. ساخت یک اثر هنری به سادگی انجام نمیشود. کارگردان و سایر عوامل روزها و ماهها و بعضا سالها برای ساخت یک اثر زمان صرف میکنند. تک-تک گفتگوها و تصاویر با ظرافت و هنرمندی در کنار هم قرار میگیرند تا در نهایت بتوانند مفهومی را به بیننده انتقال دهند. این که آن مفهوم چه بوده است باز هم چندان مهم نیست و قضاوتش باشد با منتقدان؛ اما این که چه بلایی بر سر آن مفهوم میآید مورد مجادله است.
مستند قدیس 73 دقیقه زمان دارد و به گفته کارگردان تقریبا 30 دقیقه از زمان آن حذف و در شبکه 3 پخش شده است. 30 دقیق زمان کمی برای یک مستند نیست. چه بسا حذف یک دقیقه و یا اصلا یک دیالوگ از فیلم میتواند مفهوم و معنای یک اثر را به طور کامل تغییر دهد. حالا تصور کنید 30 دقیقه یا زمانی نزدیک به آن از یک فیلم کاسته شود، چه بلایی بر سر آن اثر میآید؟!
مسئله دیگر، اهمیت این موضوع برای صدا و سیما است. در حالت کلی صدا و سیما علاقهای به جامعه روشنفکر ندارد و متقابلا جامعه روشنفکر نیز صدا و سیما را به رسمیت نمیشناسد. در این میان اگر رسانه ملی فرصت و موقعیتی برای زیر سوال بردن جریان روشنفکری پیدا کند، بدش نمیآید دست نوازشی بر سر آنها بکشد! حالا اگر آن شخص احمد شاملو باشد که به نوعی در هیچ چارچوب و قالبی جای نمیگیرد و به درستی یا نادرستی (قضاوت با مردم) انواع و اقسام القاب پر طمطراق را در کنار اسمش ردیف میکنند، دیگر جای هیچ بحثی باقی نمیمانَد.
تصور کنید آدمهایی از جنس شاملو از او بد بگویند! چه چیزی بهتر از این؟! دیگر حجت برای صدا و سیما تمام میشود. آنها بدون فوت وقت بخشهایی که بیشتر به دردشان میخورد را شبیه یک قصاب جدا میکنند، چربیهای رویش را میگیرند و یک تکه گوشت لخم تحویل مشتری میدهند. تکه-گوشتی به نام قدیس!! اما این گوشت مزه خوبی ندارد، بوی خوبی نمیدهد و دیرپز است. غذایی هم که با آن پخته میشود مطمئنا مورد پسند هیچکس نیست.
مستندی که از شبکه 3 پخش شد مستند خوبی نبود. احتمالا شبیه اکثر مستندهای پخش شده قبلی. شلخته، بد ریتم و یکجانبه و در این میان تدوینگران بدذوق شبیه کلیپهای عروسی، نماهای بستهای از ظرف باقالیپلو که با ژله مخلوط شده است را به خورد بیننده میدهند.
مستند قدیس داستانِ یک اختلاف قدیمی است. دو طرف دعوا دارد. شخصیتهای برجسته ادبی و هنری سالها با هم اختلاف داشتهاند و بخشی از جذابیت داستان به همین موضوع برمیگردد. اما صدا و سیما در این میان چه نقشی را بازی میکند؟ شاید یک مهمان که سالن عروسی را اشتباه آمده است!! ای کاش مثل تمام این سالها، صدا و سیما سکوت میکرد، ای کاش اگر اعتراضی میشد به خاطر همین سکوت بود. ای کاش اگر قرار بود این اثر با هماهنگی یا بدون هماهنگی کارگردان پخش میشد حداقل به طور کامل نمایش داده میشد تا قضاوت عادلانهای از آن صورت میگرفت. ای کاش این آش شور بیشتر از این شور نمیشد.