شهرنامه | سیدجواد موسوی ؛ نویسنده، کارگردان و مدرس سینما | نجات یافتگان |
همیشه راه نجاتی وجود دارد. اگر واقعا بخواهیم نجات پیدا کنیم. امیر کاستاریکای بوسنیایی جزو گروهی بود که توانستند نجات پیدا کنند.
لارس فون تریه و توماس وینتربرگ دانمارکی جزو گروهی بودند که توانستند نجات پیدا کنند. ویم وندرس آلمانی جزو گروهی بود که توانستند نجات پیدا کنند.
چن کایکه و ژانگ ییمو ی چینی جزو گروهی بودند که توانستند نجات پیدا کنند. و خیلی از نامهای بزرگ دیگر.
این بسیار خوشحال کننده است چون اینها سینما را ارتقا دادهاند و دیدگاههای تازه ای وارد سینما کردهاند که باعث شده دنیا احساس کند این نجات یافتگان با اندیشههایشان لذت فیلم دیدن را صدچندان کردهاند.
ما چه کرده ایم
حالا ما چه کرده ایم؟ گروه که بماند، دونفر باهم نمیتوانند دو روز کنار بیایند چه برسد به این که گروه باشند و روزها و ماهها با هم زندگی کنند تا به یک دیدگاه مشترک برسند.
ناراحت کننده است ولی حقیقت دارد. این را کاملا مستقیم گفتم که بعد بنشینید و به آن فکر کنید. صحبت کردن دربارهی ایجاد تحول، ساده است. همهمان فقط حرف میزنیم. کسی هست که بخواهد تغییری ایجاد کند؟
این خواستن اهمیت ویژه دارد. پلهی اول است. همیشه میشنویم و حتی دیدهایم که اختلافها و تفکرات کودکانهی غیرسینمایی چه برسر پروژهها آورده.
دیدهایم که یک بازیگر (!) به دلیل خودخواهیهای شخصی چگونه بخشی از یک فیلم را به نابودی کشانده. دیدهایم که تهیه کننده آمده سر صحنه و کارگردان را تحقیر کرده و خودش صحنهای را مدیریت کرده و ساخته و البته که صحنه را خراب کرده!
همیشه در مصاحبه ها مجبوری بگویی گروه بسیار خوب و همدلی بودیم تا زخم اتفاقهای بدی که به فیلم ضربه زده را التیام ببخشی و فراموش کنی.
این یعنی هنوز اصول کار گروهی را نیاموختهایم. این یعنی هنوز به این نتیجه نرسیدهایم که همه آمدهایم که اثری خلق کنیم که قبلا نبوده.
هنوز نیاموختهایم که خلق کردن چه لذتی دارد و چه افتخاری.
چراغ های رابطه تاریکند
واقعا چرا اینقدر تغییر کرده ایم؟ اینجا روی صحبتم با کسانی است که فارغ از سینمای بهاصطلاح حرفهای، فیلم مستقل و تجربی کوتاه و یا بلند میسازند.
آن قدیمترها وقتی در انجمن و یا هرجا فیلمی ساخته میشد همه دور هم جمع میشدند یک ساندویچ بندری میخوردند و تا پاسی از شب کار میکردند و میرفتند به خانههایشان.
چه شده که این روزها میشنوی به خاطر یک غذا عدهای رفتهاند و کارگردان مجبور شده خودش فیلمبرداری کند و دختر عمویش بیاید و بقیهی نقش را بازی کند؟! چرا تغییر کرده ایم؟ نه فقط اینجا در سینما، که همه جا.
آیا از دل این رفتارها گروهی شکل میگیرد که بخواهند در کنار هم اندیشهای جدید و یا حتی روایتی جدید را در سینما باعث شوند؟
باید فیلم نجات یافتگان (با نام اصلی فیلم رهایی) را ببینید. شاهکار فراموش شده ایست از جان بورمن. دربارهی چهار دوست که برای قایقرانی در آبهای خروشان با یکدیگر همراه میشوند. همین قدر کافیست. فیلم را ببینید.
سینمای اندیشمند
حرف پیچیده ای نمی زنم. اگر میخواهی تغییری در روند خاک گرفتهی فیلمسازی ایجاد کنی باید خودت را به سینما سپرده باشی.
سینمای اندیشمند به تو یاد می دهد که باخ و بتهوون گوش دهی و نات کیگ کول و فرانک سیناترا را دوست داشته باشی. این سینما تو را به داستایفسکی نزدیکتر میکند و وادارت می کند به ادبیات اهمیت بدهی.
بله! سینما تو را با تنسی ویلیامز و هارولد پینتر و سام شپارد آشنا میکند و وادارت میکند به تئاتر و نمایشنامهها اهمیت دهی.
سینما همهی اینها را مجانی در اختیارت گذاشته. یا استفاده میکنی یا بچه پولداری هستی که دوست داری سر کلاس فلان سلبریتی بنشینی که مدیر موسسه فقط برای پول گرفتن از تو، او را به عنوان مدرس آورده و گذاشته مقابلت تا تو فقط او را ببینی و دوتا سلفی بگیری و فکر کنی چیزی یاد گرفتی.
از فاصله ای حرف میزنم که…
دارم از فاصله ای حرف میزنم که میان ما و دنیا به وجود آمده. از تیراژ ده میلیونی یک رمان در چاپ اول در آنسوی آبها حرف میزنم و تیراژ دویست تایی خودمان!
من از همهی فاصله ها حرف میزنم. از اکران فیلمها و فاصلهی ما با آنها. از فاصلهی خوانندهای که تمام دنیا میشناسند و خوانندهای که عدهای طرفدار فقط در کشورمان دارد. دارم از چیزی به نام «هیچ» حرف میزنم.
تازه می شنوی که بنیاد سینمایی فارابی میخواهد به فیلمنامههای اقتباسی اهمیت بدهد. زیاد جدی نگیر. هر چیزی که از درون یک سیستم دولتی و یا سیاسی بیرون می آید جدی نیست.
ما عادت نکردهایم منبع اقتباس را ذکر کنیم چون «کلاس» ندارد. ما فقط برمیداریم! هرچه را که برداریم مال خودمان است.
بیایید از فللینی برداریم و با افتخار بگوییم. بیایید از تروفو برداریم و بگوییم. ما خیلی به نشستن در یک جلسه و حرف زدن دربارهی سینما علاقه داریم. در کافهها در فضای مجازی در کلاسها همه فقط حرف میزنند.
موبایلت را بردار و فیلم بساز.
یادداشت نجات یافتگان |
مطلب بسیار قابل تامل و باعث تاسف هست البته جاهایی خوندم که توی سینمای خارج هم از این اتفاقها افتاده ولی نسبت این اتفاق در مقابل حجم فیلمسازی توی کشور ما زیاده